فرسايش توان نظامي گوساله طلايي
فرسايش توان نظامي گوساله طلايي
فرسايش توان نظامي گوساله طلايي
نويسنده:عبدالوهاب المسيري*
وجود صهيونيسم مترادف با خشونت است؛ زيرا صهيونيسم هدفي جز خلاصي از دست اهل زمين و تصاحب جايگاه ديگران و تکيه بر آن ندارد. اين فرايندي است که نمي توان از طريق وسايل صلح آميز و انساني شناخته شده به آن دست يافت. رژيم صهيونيستي نهائي را در فلسطين کاشته است تا از طريق آن، نقش نظامي خود را عليه منطقه عربي بازي کند.
در سطح بالايي از تحليل مسائل، مي توان گفت هدف اصلي نقشه صهيونيسم، انتقال افرادي يهودي از اروپا به فلسطين و تبديل آن به «ابزار جنگي» است تا از اين طريق بتواند منافع غرب را بهتر برآورده سازد؛ به همين علت است که تمامي پديده هاي صهيونيستي، از کشاورزي تا رسانه، همگي بعد نظامي به خود مي گيرد. اين جاست که نيروي نظامي صهيونيسم، ستون فقرات نقشه صهيونيسم را شکل مي دهد و اين نقشه، مشروعيت خود را از نيروي نظامي اسرائيل به دست مي آورد.
ييجال آلون، معاون نخست وزير اسرائيل، در کنفرانس قدس، در بيست و نه ژوئن 1969، به ميليون ها يهودي چنين مي گويد: «امنيت اسرائيل، از طريق مناطق خلع سلاح شده يا پليس بين المللي و يا تأييد کشورها يا هيئت هاي بين المللي محقق نمي شود بلکه تنها به واسطه به دست آوردن «زمين» است که مي توانيم امنيت خود را تأمين کنيم.» سپس اين زمين ها را کانال ها (کانال سوئز)، گذرگاه ها، رود اردن و مناطق مرتفع (يا جولان)، معرفي مي کند. در انتها، موضع اسرائيل را با گفتن اين جمله تبيين مي کند: «امنيت ما با سلاح تأمين مي شود. اسکان مسلحانه در فلسطين براي برآورده شدن اهداف اسرائيل، هيچ محدوديتي ندارد.» در نتيجه اين اقدام، اسرائيل به ميزاني از مشروعيت در برابر يهوديان جهان، شهرک نشينان و جهان غرب دست يافته است.
با گذشت اندک زماني بعد از جنگ سال 1973، عقيده شهرک نشينان صهيونيستي به قدرت «گوساله طلايي» يا همان ارتش اسرائيل متزلزل شد، چرا که ارتش ابتدا دچار نوساناتي شد و سپس رو به فرسايش نهاد. سپس عمليات جنگ لبنان پيش آمد؛ جنگي که به خروج نيروهاي اسرائيل از لبنان منتهي شد. بدون آنکه اسرائيل توانسته باشد و به اهداف از پيش تعيين شده خود برسد. به عنوان مثال، نتوانست به شکل کامل بر «سازمان آزادي بخش فلسطين» پيروز شود. هرگز عمليات شهادت طلبانه متوقف نشد و از مهم ترين اين عمليات ها مي توان به «عمليات قبيه» اشاره کرد. عملياتي که بدون شک آشکار کرد که بازوي به ظاهر قوي ارتش دفاعي اسرائيل، قادر نيست از شهرک نشينان خود دفاع کند و امنيت کامل را برايشان فراهم سازد. سپس انتفاضه درگرفت که بيانگر عمق ناتواني ارتش دفاعي اسرائيل از انجام عمليات پيش گيرانه بود که اين ناتواني، تا حدودي دردهاي فلسطينيان را تسکين بخشيد. به تبع انتفاضه اول، انتفاضه مسلحانه مسجدالاقصي درگرفت و سپس عقب نشيني از جنوب لبنان و اخيراً نيز ششمين جنگ که رسوايي هاي فراواني براي ارتش دفاعي اسرائيل به بار آورد، ارتشي که در بين خود و در انظار شهرک نشينان صهيونيستي و حتي در مقابل اربابان امپرياليستي خود يعني آمريکا، چنين وانمود مي کرد که شکست ناپذير است. مي توان گفت که ادامه اشغال در کرانه باختري و غزه به بهانه دفاع از خود که بيش از چهل سال از آن مي گذرد، سخن کاملاً بي اساسي است. لذا مقامات نظامي اسرائيل براي اولين بار پس از تشکيل اسرائيل، جلوه هايي از مخالفت هاي کاملاً جديدي عليه خودشان را ديدند. به عنوان نمونه مي توان به امتناع از انجام خدمت نظامي به صورت کامل يا اجتناب از خدمت نظامي در کرانه باختري و غزه با افزايش مهاجرت اعضاي کيبوتس ها – که ستون اصلي مؤسسات نظامي و در واقع گروه هاي ذخيره نظامي هستند – بلکه افزايش مهاجرت اعضاي نيروهاي نظامي به خارج از اسرائيل و ... اشاره کرد.
سرتيپ مرحوم حسن البدري تاريخ نگار ارتش مصر به من گفت: «ارتشي که به سرکوب مخالفت هاي اجتماعي مردم خود مي پردازد، توان جنگي خود را از دست داده است.» سپس در حالي که مي خنديد افزود: «چه اتفاقي مي افتد اگر سربازي چگونگي استفاده از اسلحه اش را فراموش کند و براي استفاده، آن را بر عکس به طرف خود بگيرد.» نظر سرتيپ حسن البدري تفاوتي با ديدگاه اوري ماجوري (فرمانده نيروهاي زميني ارتش اسرائيل) ندارد. وي مي گويد: «ادامه انتفاضه به زودي منجر به کاهش توان نظامي ارتش اسرائيل خواهد شد. همان طور که انتفاضه منجر به توقف و تعطيلي برنامه آموزشي نظامي شده است.» همچنين از يکي از افسران اسرائيل، به دليل اينکه به انجام آنچه که به وي آموزش داده شده نمي پردازد و به سربازان آموزش نظامي ارائه نمي دهد تا بتوانند به آنچه که به آنها محول شده بپردازند، شکايت شده است.
در مقاله اي تحت عنوان «اينجا عملاً تبديل به جنوب آفريقا شده است؟» از زبان رئيس ستاد جنگ ارتش اسرائيل چنين بيان شده است: «ارتش به زودي برنامه آموزش نظامي سربازان را در راستاي حفظ امنيت مناطقش از سر خواهد گرفت.» نويسنده مقاله مي گويد، اين بدان معناست که اسرائيل به جنوب آفريقا تبديل شده است. برداشت اخير براي ما اهميت زيادي دارد. از نظر ما، تفاوت اساسي بين دو ديدگاه موجود بين شهرک نشينان صهيونيستي وجود دارد؛ اما آنچه که براي ما از اهميت بالايي برخوردار است، اين است که ارتش اسرائيل به زودي ميزان زيادي از توان نظامي خود را به علت انجام عمليات هاي امنيتي و نظامي از دست خواهد داد. اين قاعده شناخته شده اي بين متفکران نظامي است. اسحاق غالنور، استاد علوم سياسي دانشگاه عبري و افسر ذخيره با درجه سرگردي در ارتش اسرائيل، در اين باره چنين مي گويد: «نيروهاي اسرائيلي به زودي از سرزمين هاي اشغالي خارج خواهد شد؛ در حالي که چگونگي استفاده از اسلحه و لوله آن را فراموش کرده اند. به جاي اينکه لوله اسلحه را به جلو بگيرند، به طرف خود گرفته و به سمت خود شليک خواهند کرد.» (اظهار نظر سرتيپ بدري نيز دقيقاً همين بود.)
دان راکين در مقاله اي تحت عنوان «سربازان اسرائيلي سنگ و بطري هاي نوشابه پرتاب مي کنند» چنين بيان مي دارد: «زماني که حجم استفاده از سنگ از طرف اعراب زياد مي شود، سربازان اسرائيلي نيز به اين وسيله متمسک مي شوند، لذا اقدام به پرتاب سنگ و بطري خالي به سوي مردم مي کنند.»
سرهنگ عمانوئيل فالد، وضعيت ارابه جنگي اسرائيل بعد از انتفاضه اول را در گزارش خود از ارتش اسرائيل بيان کرده است. وي اين گزارش را به دفتر وزير دفاع تقديم مي کند؛ اما به بهانه اينکه پيشنهادهايي که ارائه شده غير عملي است، با بي علاقگي گزارش او پذيرفته مي شود. قرار بر اين مي شود، جلسه اي با مرکز پژوهش هاي استراتژيک اسرائيل در راستاي بررسي آنچه در گزارش فالد آمده است، صورت بگيرد اما اين جلسه لغو مي شود. سرهنگ فالد سرانجام ديدگاهش را در کتاب خود «لعنت ظرف هاي شکسته» بيان کرد. فالد چنين مي گويد: «اگر ارتش اسرائيل در راهي که امروز بر آن حرکت مي کند پافشاري کند، ديگر چيزي به نام گزينه نظامي پيش روي او نخواهد بود.» وي تأکيد مي کند که دولت اسرائيل در «وضعيت غير طبيعي» زندگي مي کند و سازمان نظامي اسرائيل به طرف ويراني در حرکت است. سپس فالد از کلي گويي خارج شده و ريزتر و دقيق تر به مسئله نگاه مي کند و مي گويد: «فرماندهان ارتش از عدم شناخت فعاليت نظامي و تکنولوژيکي و نقض آشکار قوانين در جنگ به طور کلي و در استراتژي به طور خاص، رنج مي برند و بين آنان در پرداختن به يک موضوع فکري واحد، دشمني و اختلاف نظر اساسي حاکم است. اين فرماندهان فاقد قدرت فکري، سياسي و استراتژيکي هستند. سپس فالد به برخي از پديده هاي منفي سال هاي اخير ارتش اسرائيل مانند رشد چشم گير فرماندهان و گسترش آنها به عنوان يک نيروي نظامي اشاره مي کند. گروهي که اکنون از برتري نسبي در ارتش اسرائيل برخوردارند و اين يک جهت گيري کلي و قابل انتظار در بين هر نيروي مسلح غربي است؛ چرا که افزايش ميانگين مصرف و برآورده کردن نيازهاي مادي، ايجاد ميانگين بالايي از رفاه براي جنگجويان را مي طلبد، به ويژه اينکه، اين چنين نيروهاي مسلحي، معمولاً وارد جنگ هاي غيراخلاقي مي شوند و اين موضوعي است که منجر به افزايش نياز به بخش پشتيباني در نيروهاي مسلح مي شود. اين يکي از آسيب هاي جدي پيش روي نيروهاي نظامي اسرائيل است.
ماهنامه سياحت غرب ش هفتاد و ششم
/ج
در سطح بالايي از تحليل مسائل، مي توان گفت هدف اصلي نقشه صهيونيسم، انتقال افرادي يهودي از اروپا به فلسطين و تبديل آن به «ابزار جنگي» است تا از اين طريق بتواند منافع غرب را بهتر برآورده سازد؛ به همين علت است که تمامي پديده هاي صهيونيستي، از کشاورزي تا رسانه، همگي بعد نظامي به خود مي گيرد. اين جاست که نيروي نظامي صهيونيسم، ستون فقرات نقشه صهيونيسم را شکل مي دهد و اين نقشه، مشروعيت خود را از نيروي نظامي اسرائيل به دست مي آورد.
ييجال آلون، معاون نخست وزير اسرائيل، در کنفرانس قدس، در بيست و نه ژوئن 1969، به ميليون ها يهودي چنين مي گويد: «امنيت اسرائيل، از طريق مناطق خلع سلاح شده يا پليس بين المللي و يا تأييد کشورها يا هيئت هاي بين المللي محقق نمي شود بلکه تنها به واسطه به دست آوردن «زمين» است که مي توانيم امنيت خود را تأمين کنيم.» سپس اين زمين ها را کانال ها (کانال سوئز)، گذرگاه ها، رود اردن و مناطق مرتفع (يا جولان)، معرفي مي کند. در انتها، موضع اسرائيل را با گفتن اين جمله تبيين مي کند: «امنيت ما با سلاح تأمين مي شود. اسکان مسلحانه در فلسطين براي برآورده شدن اهداف اسرائيل، هيچ محدوديتي ندارد.» در نتيجه اين اقدام، اسرائيل به ميزاني از مشروعيت در برابر يهوديان جهان، شهرک نشينان و جهان غرب دست يافته است.
با گذشت اندک زماني بعد از جنگ سال 1973، عقيده شهرک نشينان صهيونيستي به قدرت «گوساله طلايي» يا همان ارتش اسرائيل متزلزل شد، چرا که ارتش ابتدا دچار نوساناتي شد و سپس رو به فرسايش نهاد. سپس عمليات جنگ لبنان پيش آمد؛ جنگي که به خروج نيروهاي اسرائيل از لبنان منتهي شد. بدون آنکه اسرائيل توانسته باشد و به اهداف از پيش تعيين شده خود برسد. به عنوان مثال، نتوانست به شکل کامل بر «سازمان آزادي بخش فلسطين» پيروز شود. هرگز عمليات شهادت طلبانه متوقف نشد و از مهم ترين اين عمليات ها مي توان به «عمليات قبيه» اشاره کرد. عملياتي که بدون شک آشکار کرد که بازوي به ظاهر قوي ارتش دفاعي اسرائيل، قادر نيست از شهرک نشينان خود دفاع کند و امنيت کامل را برايشان فراهم سازد. سپس انتفاضه درگرفت که بيانگر عمق ناتواني ارتش دفاعي اسرائيل از انجام عمليات پيش گيرانه بود که اين ناتواني، تا حدودي دردهاي فلسطينيان را تسکين بخشيد. به تبع انتفاضه اول، انتفاضه مسلحانه مسجدالاقصي درگرفت و سپس عقب نشيني از جنوب لبنان و اخيراً نيز ششمين جنگ که رسوايي هاي فراواني براي ارتش دفاعي اسرائيل به بار آورد، ارتشي که در بين خود و در انظار شهرک نشينان صهيونيستي و حتي در مقابل اربابان امپرياليستي خود يعني آمريکا، چنين وانمود مي کرد که شکست ناپذير است. مي توان گفت که ادامه اشغال در کرانه باختري و غزه به بهانه دفاع از خود که بيش از چهل سال از آن مي گذرد، سخن کاملاً بي اساسي است. لذا مقامات نظامي اسرائيل براي اولين بار پس از تشکيل اسرائيل، جلوه هايي از مخالفت هاي کاملاً جديدي عليه خودشان را ديدند. به عنوان نمونه مي توان به امتناع از انجام خدمت نظامي به صورت کامل يا اجتناب از خدمت نظامي در کرانه باختري و غزه با افزايش مهاجرت اعضاي کيبوتس ها – که ستون اصلي مؤسسات نظامي و در واقع گروه هاي ذخيره نظامي هستند – بلکه افزايش مهاجرت اعضاي نيروهاي نظامي به خارج از اسرائيل و ... اشاره کرد.
سرتيپ مرحوم حسن البدري تاريخ نگار ارتش مصر به من گفت: «ارتشي که به سرکوب مخالفت هاي اجتماعي مردم خود مي پردازد، توان جنگي خود را از دست داده است.» سپس در حالي که مي خنديد افزود: «چه اتفاقي مي افتد اگر سربازي چگونگي استفاده از اسلحه اش را فراموش کند و براي استفاده، آن را بر عکس به طرف خود بگيرد.» نظر سرتيپ حسن البدري تفاوتي با ديدگاه اوري ماجوري (فرمانده نيروهاي زميني ارتش اسرائيل) ندارد. وي مي گويد: «ادامه انتفاضه به زودي منجر به کاهش توان نظامي ارتش اسرائيل خواهد شد. همان طور که انتفاضه منجر به توقف و تعطيلي برنامه آموزشي نظامي شده است.» همچنين از يکي از افسران اسرائيل، به دليل اينکه به انجام آنچه که به وي آموزش داده شده نمي پردازد و به سربازان آموزش نظامي ارائه نمي دهد تا بتوانند به آنچه که به آنها محول شده بپردازند، شکايت شده است.
در مقاله اي تحت عنوان «اينجا عملاً تبديل به جنوب آفريقا شده است؟» از زبان رئيس ستاد جنگ ارتش اسرائيل چنين بيان شده است: «ارتش به زودي برنامه آموزش نظامي سربازان را در راستاي حفظ امنيت مناطقش از سر خواهد گرفت.» نويسنده مقاله مي گويد، اين بدان معناست که اسرائيل به جنوب آفريقا تبديل شده است. برداشت اخير براي ما اهميت زيادي دارد. از نظر ما، تفاوت اساسي بين دو ديدگاه موجود بين شهرک نشينان صهيونيستي وجود دارد؛ اما آنچه که براي ما از اهميت بالايي برخوردار است، اين است که ارتش اسرائيل به زودي ميزان زيادي از توان نظامي خود را به علت انجام عمليات هاي امنيتي و نظامي از دست خواهد داد. اين قاعده شناخته شده اي بين متفکران نظامي است. اسحاق غالنور، استاد علوم سياسي دانشگاه عبري و افسر ذخيره با درجه سرگردي در ارتش اسرائيل، در اين باره چنين مي گويد: «نيروهاي اسرائيلي به زودي از سرزمين هاي اشغالي خارج خواهد شد؛ در حالي که چگونگي استفاده از اسلحه و لوله آن را فراموش کرده اند. به جاي اينکه لوله اسلحه را به جلو بگيرند، به طرف خود گرفته و به سمت خود شليک خواهند کرد.» (اظهار نظر سرتيپ بدري نيز دقيقاً همين بود.)
دان راکين در مقاله اي تحت عنوان «سربازان اسرائيلي سنگ و بطري هاي نوشابه پرتاب مي کنند» چنين بيان مي دارد: «زماني که حجم استفاده از سنگ از طرف اعراب زياد مي شود، سربازان اسرائيلي نيز به اين وسيله متمسک مي شوند، لذا اقدام به پرتاب سنگ و بطري خالي به سوي مردم مي کنند.»
سرهنگ عمانوئيل فالد، وضعيت ارابه جنگي اسرائيل بعد از انتفاضه اول را در گزارش خود از ارتش اسرائيل بيان کرده است. وي اين گزارش را به دفتر وزير دفاع تقديم مي کند؛ اما به بهانه اينکه پيشنهادهايي که ارائه شده غير عملي است، با بي علاقگي گزارش او پذيرفته مي شود. قرار بر اين مي شود، جلسه اي با مرکز پژوهش هاي استراتژيک اسرائيل در راستاي بررسي آنچه در گزارش فالد آمده است، صورت بگيرد اما اين جلسه لغو مي شود. سرهنگ فالد سرانجام ديدگاهش را در کتاب خود «لعنت ظرف هاي شکسته» بيان کرد. فالد چنين مي گويد: «اگر ارتش اسرائيل در راهي که امروز بر آن حرکت مي کند پافشاري کند، ديگر چيزي به نام گزينه نظامي پيش روي او نخواهد بود.» وي تأکيد مي کند که دولت اسرائيل در «وضعيت غير طبيعي» زندگي مي کند و سازمان نظامي اسرائيل به طرف ويراني در حرکت است. سپس فالد از کلي گويي خارج شده و ريزتر و دقيق تر به مسئله نگاه مي کند و مي گويد: «فرماندهان ارتش از عدم شناخت فعاليت نظامي و تکنولوژيکي و نقض آشکار قوانين در جنگ به طور کلي و در استراتژي به طور خاص، رنج مي برند و بين آنان در پرداختن به يک موضوع فکري واحد، دشمني و اختلاف نظر اساسي حاکم است. اين فرماندهان فاقد قدرت فکري، سياسي و استراتژيکي هستند. سپس فالد به برخي از پديده هاي منفي سال هاي اخير ارتش اسرائيل مانند رشد چشم گير فرماندهان و گسترش آنها به عنوان يک نيروي نظامي اشاره مي کند. گروهي که اکنون از برتري نسبي در ارتش اسرائيل برخوردارند و اين يک جهت گيري کلي و قابل انتظار در بين هر نيروي مسلح غربي است؛ چرا که افزايش ميانگين مصرف و برآورده کردن نيازهاي مادي، ايجاد ميانگين بالايي از رفاه براي جنگجويان را مي طلبد، به ويژه اينکه، اين چنين نيروهاي مسلحي، معمولاً وارد جنگ هاي غيراخلاقي مي شوند و اين موضوعي است که منجر به افزايش نياز به بخش پشتيباني در نيروهاي مسلح مي شود. اين يکي از آسيب هاي جدي پيش روي نيروهاي نظامي اسرائيل است.
پی نوشت ها :
* متفکر و نويسنده مصري.
ماهنامه سياحت غرب ش هفتاد و ششم
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}